1. .نوشته رها ایراندخت

    " عشق " سخنی نامکرر

    نقدی بر دیوان " مزامیر عشق "

  2. از استاد  فرزانه محمودسراجی

  3. یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب 

  4. کز هر زبان که  می‌شنوم نامکرر است

  5. (حافظ)

    در این روزهای عاشقانه بهاری آنچه روح و جانم را نوازش میدهد مرور بر اشعاری است که دوست میدارمشان . در این میان کتاب زیبا و وزین " مزامیر عشق "

  6. از استاد "محمود سراجی " افسونی غریب در بر داشت . " سخن از عشق است و عشق است و عشق ..." که :

    از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

    در این میان حماسه عشق" پلنگ و آهو" که در هفت قسمت سروده شده ،مرا که در دنیای حیوانات عالمی خوش دارم و بار ها و بارها اعجاز عشق را دیده ام ..زیر و رو کرداین داستان در قالب مثنوی سروده شده و در صدر جلد دوم دیوان مزامیر عشق منتشر شده است داستان بدین سان آغاز میشود :

  7. در میان دشت سبز و بی‌بدیل

  8. زندگی می‌کرد آهویی جمیل

  9. بره‌ای شش ماهه در بیغوله داشت

  10. مهر مادر بود و غیر از آن نداشت

  11. گوییا دنیا همین یک بچه بود

  12. غیر آهوبچه این دنیا چه بود؟

  13. از قضا روزی پلنگ تیز چنگ

  14. آنکه با شیر ژیان می‌کرد

  15. آنکه صیادان زبده در نبرد

  16. دایما بودند از وی در گزند

  17. روزگارش شد چنان از عشق تنگ

  18. شد اسیر دام آهوی قشنگ

  19. چشم آهو شد بلای جان او

  20. دشمن جانش صف مژگان او

  21. در تمام عرش اعلای سجود

  22. عشق آهو بود و دیگر هیچ بود

  23. در نگاهش موج می زد شور عشق

  24. گوش او کر بود و چشمش کور عشق

وصف زیبای احساس لطیف و مادرانه آهو ، از یکطرف و...حال زار و عاشقی پلنگ درنده خو بر طعمه ء طنازش همه در اوج عشق سروده شده است گویا که استاد نازنینمان در هر دو "قالب" بوده است ...... عشق ورزی" ممکن" میشود و حتی قوانین هستی را بهم میریزد و لاجرم همانگونه که استاد به ظرافت می فرمایند :

با محبت می‌توان بر دل نشست

رسم و آیین سبوعیت شکست

عشق یعنی رهائی از هر بند و چهارچوبی ... عشق قانون نمی شناسد و قاعده نمی داند ... وقتی ببار می اید آزاد ِ آزاد است بهر کجا که بخواهد.. میرود و در نهایت عاشق را به معشوق اصلی میرساند ...عشق به خالق و عشق به مخلوق و عشق به هستی

. گفتم ره حق کدام راه است ؟؟؟

گفتا ره عشق ، عشق سوزان

گفتم ره عشق و گفت طاقت

گفتم ره وصل و گفت هجران

گفتم ره هجر و گفت مردن

گفتم غم مرگ و گفت آسان

گفتم پس مرگ و گفت رجعت

گفتم پس از آن و گفت سلطان

رها /فروردین 92

  1.