در همان بدو تاسیس سازمان زحمتکشان که حاصل یک کودتا در کومه له بود، منصور حکمت تحلیلی درخشان از این سازمان، خصلت پایه ای و اصلی آن، نقش و افق آن بعنوان یک سازمان سناریو سیاهی ارائه داد. دیگر پس از نزدیک به بیست سال و پس از رویدادهای اخیر، هر دیرباوری نیز بر صحت این تحلیل باور آورده است. تاریخ این سازمان از بدو تاسیس تا کنون مملو است از فساد، دزدی، توطئه و ترور و عکس گرفتن با سیاه ترین عناصر تروریسم دولتی و اسلامی. رهبر اصلی این جریان عبدالله مهتدی دیگر خط قرمزی نیست که از آن عبور نکرده باشد؛ مرزی از افتضاح و بی آبرویی نیست که از آن عبور نکرده باشد.

همزمان با انتشار عکس مهتدی با پومپئو، وزیر امور خارجه ترامپ، که در آن لبخندی خادمانه بر لب دارد، ماجرای نقشۀ ترور تعدادی از رهبران حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست توسط یکی از کادرهای سابق سازمان زحمتکشان که مسئولیت انجام ترور را در سال ۲۰۰۵ بعهده اش گذاشته بودند انتشار یافت. چه طنز تاریخی خصلت نمایی! همان زمانی که مهتدی به درگاه اربابش رفته بود تا خلوص خویش به دولت ترامپ، پروژۀ "رژیم چنج" تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و ظهور تمام و کمال بعنوان یک سازمان باند سیاهی برای پیاده کردن پروژه سناریو سیاه در ایران را رسما ابراز کند، توطئه ترور کمونیست ها برملا شد. مهتدی برای اعلام وفاداری تمام و کمال به دولت ترامپ به واشنگتن سفر کرده بود و چه شعف و خضوع خادمانه ای در نگاهش نهفته است.

افشای پروژۀ ترور رهبران کمونیست مخمصۀ بزرگی برای این جریان باند سیاهی ایجاد کرد. هنوز نتوانسته اند یک صفحه اعلامیۀ قابل فهم و منسجم در رد یا تائید این طرح جنایتکارانه ارائه دهند. نفهمیده اند از کجا خورده اند و چگونه باید این افتضاح جدید را رفع و رجوع کنند. هدف و افق آنها ایجاد یک سناریوی سیاه در ایران و کردستان است که فضا را برای قدرتگیری این جریان و بویژه مهتدی، که تمام عمرش را در رویای مقام و منصب و "استاندار شدن" در کردستان سپری کرده است، فراهم آورد. اما قرار نبود که مردم در جریان طرح های سیاه و توطئه های آنها قرار گیرند. قرار بود اینها در لفافۀ دفاع از دموکراسی و مبارزه با ستم ملی در کردستان به قدرت برسند. رهبران این جریان کاملا آگاهند که کمونیسم یک مانع اصلی در مقابل نقشه های سیاه آنها است. از همین رو است که در صدد ترور رهبران کمونیست بوده اند. ولی حالا که نقشۀ کثیف شان برملا شده است هزار باره از کمونیسم و کمونیست ها در هراسند.

مهتدی از زمان جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ رویای قدرتگیری متکی بر دولت آمریکا و نقشه های سناریو سیاهی آن را در سر پرورانده است. از برادران خلفش آموخته است. سرنوشت خانواده های بارزانی و طالبانی چراغ راه اوست. این دو خانواده به یمن نابودی جامعۀ عراق، کشتار میلیونی در این کشور و سرکوب مردم کردستان عراق به قدرت رسیدند؛ صاحب ثروت افسانه ای شدند؛ سری در سرهای کثیف ترین قشر جهانی درآوردند. مهتدی این را می بیند و هر شب با رویای تکرار این سناریو در ایران بخواب تلخ فرو می رود. جریان ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق بر متن اجساد صد ها هزار انسان در عراق؛ در دریاچۀ خون و جنایت؛ بر دوش کثیف ترین و منفور ترین قدرتهای جهانی؛ بدنبال جنگی که بعنوان یکی از خون بارترین و ضد انسانی ترین جنگ های تاریخ بشری شناخته شده است به قدرت و مال و مقام رسیدند. مهتدی هر روز از خود می پرسد:

"چرا من نه؟"

این رویای تمام نیروهای ناسیونالیست قوم پرست است. مبارزه با ستم ملی پوشش و بهانه ای برای تحقق این رویای شوم است. ناسیونالیسم ارزش مصرفی غیر از این ندارد. بویژه از زمان خیزش های توده ای در خاورمیانه و شمال آفریقا و تحمیل سناریوی سیاه بر سوریه و لیبی، ده سال پس از نابودی جامعه عراق، سازمان های باند سیاهی قوم پرست هر از چند گاهی به بارگاه دولت آمریکا و دولت های ناتو می روند تا آمادگی خود را برای شرکت در سناریوی سیاه احتمالی در ایران اعلام کنند. نقشه ترور رهبران کمونیست نیز دقیقا بخشی از همین پروژه است. باید به کمونیست ها ضربات کاری وارد کرد تا بتوان در این پروژه موفق شد. گفتمان "رژیم چنج" در کریدورهای قدرتهای تروریسم دولتی در گشت و گذار است؛ از این زمان مناسب تر برای تبدیل تمام و کمال به یک نیروی کنترایی وجود ندارد. شامه گدایی شان تیز شده است. می خواهند سناریوی قدرت گیری همتایانشان در کردستان عراق را تکرار کنند.همانگونه که نیروهایی در کردستان عراق به حاکمیت رسیدند، اینها نیز می خواهند بخت خود را به بوته آزمایش بسپرند. غافل از آنکه هم موقعیت ایران با عراق متفاوت است، هم موقعیت کردستان ایران. جامعه ایران از نظر سیاسی و جنبش های اجتماعی بسیار پولاریزه شده است. کمونیسم کارگری در ایران قوی است.

براحتی نمی توان نقشه لیبی و سوریه را در ایران پیاده کرد. همراه با انقلاب ۵۷ کمونیسم در کردستان ایران به یک پدیده اجتماعی بدل شد و به نقد و افشای ناسیونالیسم کرد پرداخت. کمونیسم بعنوان یک نیروی وسیع و اجتماعی در مقابل ناسیونالیسم عرض اندام کرده است. ناسیونالیسم کرد برای اولین بار در تاریخ با تعرضی مهم و جدی، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه ایدئولوژیک و نظامی از طرف جنبش کمونیستی مواجه گردید. طی سی سال اخیر اشخاص رنگارنگی از جنبش کمونیستی به آغوش گرم مام وطن بامید تبدیل شدن به رهبر ملی کردستان، پناه برده اند؛ اما کمونیسم همچنان یک مانع مهم در مقابل ناسیونالیسم کرد است.  
جنگ کمونیسم و ناسیونالیسم ادامه دارد. در شرایط خطیر جامعۀ ایران، در شرایطی که طبقۀ کارگر قد برافراشته است و رهبران کارگری رادیکال در راس جامعه عروج یافته اند، بورژوازی کشوری و جهانی تلاش بیشتری برای آلترناتیو سازی راست ضد انقلابی خواهند کرد. یک رکن مهم این تلاش تحمیل یک سناریوی سیاه بر جامعه و گسیل نیروهای سناریو سیاهی به درون جامعه است. کمونیسم یک نیروی اصلی مقابله با این سناریوی سیاه و عناصر باند سیاهی است. باید این جریانات باند سیاهی را افشاء، طرد و منزوی کرد. عبدالله مهتدی اعتباری در کردستان ندارد؛ اگر نه عکس های او با پومپئو، عکس هایش با سازگارا، بنیانگذار سپاه پاسداران و از قاتلین دهه شصت در ایران و کردستان هر گونه اعتباری را از او سلب کرده است. بر متن این بی اعتباری باید باند زحمتکشان و رهبرش مهتدی را رسوا کرد.

آذر ماجدی