پدر عشق بسوزد که در حین لذت‌بخشی به زندگی، همۀ عیوب عیان محبوب را زیبا، پلیدی ها را مزیت و تصور دل کندن محال میشود.

ایرانیان ملتی عاشق پیشه هستند و چه نعمتی از این بهتر، مشکل تعمیم این خصلت به امور سیاسی است.

روشنفکران ایرانی، که باید عاشق حقیقت باشند، غالباً عاشق ایدئولوژی میشوند و عمر خویش و کشور را بر سر این بلاهت بدخیم هدر میدهند.

شاهد مدعا بسیار است و نگاهی سطحی به "روشنفکران" ایرانی ثابت میکند که مشغلۀ اصلی اکثریت آنان دلیل و برهان تراشی در دفاع از ایدئولوژی محبوبشان است و نه روشنگری بر اساس حقیقت عینی.

شارلاتان علی شریعتی، یکی از قافله سالاران سیه روزی ساری و جاری ایران میباشد که حاصل و نتیجۀ عملی تئوری "امامت" او فاشیسم دینی حاکم بر ایران است.

ولیکن، عشق شیدایان شارلاتان علی شریعتی چنان سوزان است که نمیتوانند دل بکنند.

پیشتر در نوشته ای در همین باره به  یکی از همدستان فاشیست های اسلامیست که اکنون به خارج فرار کرده و یکی از پرچم داران پرکار "اصلاح" و تداوم فاجعه میباشد  اشاره شد که البته از گیج-الله های ملی- مذهبی شیدای شارلاتان شریعتی است.

این هم ملی-مذهبی گیج-الله دیگر، یک انسان به معنی واقعی کلمه شریف که نتنها با فاشیست های اسلامیست کار نکرده، سالها عمر در اسارت آنان گذرانده و اکنون در خارج برای "اصلاح" و تداوم آن زور میزند و از شیدایان شارلاتان شریعتی است:

به عبارت دیگر؛ بلای روشنفکران ایرانی که عاشق ایدئولوژی  و نه حقیقت هستند، از ارکان مجموعه عوامل موجب سیه روزی ایران و ایرانیان است.

 

دور نیست، رهایی اصلاً دور نیست.

"تنها حقیقت است که رهایی میبخشد"

 

تبریک